رمیدم...
از سر کـوی تو با دیـــده تر خواهم رفت
چهـره آلـوده به خوناب جگـر خواهـم رفـت
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم
رم دادن صید, خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم...*وحشی بافقی*
چهـره آلـوده به خوناب جگـر خواهـم رفـت
ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم
امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم
دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند
از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم
رم دادن صید, خود از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم...*وحشی بافقی*
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 12:31 توسط مسعود
|