انتخاب...

درگیر رویای تو ام ، منو دوباره خواب کن

دنیا اگه تنهات گذاشت ، تو منو انتخاب کن...

دلت از آرزوی من ، انگار بی خبر نبود

حتی تو تصمیمای من ، چشمات بی اثر نبود...

خواستم بهت چیزی نگم ، تا با چشام خواهش کنم

درا رو بستم روت تا ، احساس آرامش کنم...

باور نمی کنم ولی ، انگار *غرور* من شکست

اگه دلت می خواد بری ، اصرار من بی فایده است...



هرکاری می کنه دلم ، تا بغضمو پنهون کنه

چی می تونه فکر تو رو ، از سر من بیرون کنه؟؟؟

یا داغ رو دلم بزار ، یا که از عشقت کم نکن

تمام تو سهم منه ، به کم قانعم نکن...

خواستم بهت چیزی نگم ، تا با چشام خواهش کنم

درا رو بستم روت تا ، احساس آرامش کنم...

باور نمی کنم ولی ، انگار *غرور* من شکست

اگه دلت می خواد بری ، اصرار من بی فایده است...

راز......

بعضی حرفارو نمیشه زد و من
از همین حرفا یه عمره که پرم
آخه کی از حاله کی با خبره
من یه عمره از خودم حرف می خورم

زیر خاکستر من طوفانه
معنی سکوت من سکوت نیست
وقتی که از چشم تو افتادم
دیگه هیچ افتادنی سقوط نیست

انقد حالم خرابه که اگه
به کسی چیزی بگم از رازم
بدون اینکه خودم خواسته باشم
تورو از چشم همه میندازم

♫♫♫
♫♫♫
گاهی با زخم های تازه تر میشه
دردای قدیمی رو از یاد برد
 اما هرقدر به خودم زخم زدم
جای خالیت تورو یادم آورد

بعضی حرفا بی نهایت تلخه
اینجوری که نمیشه انکار کنم
انقدِ تلخ که دیگه می ترسم
 با خودم اونارو تکرار کنم



محرم...

عباس...با دست اب را تکان داد تا بعد نگویند کوفیان...حسین را کشتیم و اب از اب هم تکان نخورد

چابلوسی...

انسان اگر انسان دیگری را بکشد,ادم می ماند...هر چند قاتل! لیکن ادمی که در مقابل ادمی دیگر خم می شود یا چاپلوسی می کند دیگر ادم نیست!!! 

به قومی مبتلا شده ایم که فکر می کنند خدا جز انها کسی دیگر را هدایت نکرده...

هی تو...!

تو کی هستیکه بخواهی زندگی من را قضاوت کنی...؟ من بی عیب نیستم و نمی خواهم باشم...! 

فقط قبل از اینکه شروع کنی با انگشت من را نشان بدهی,مطمئن شو دستهای خودت پاک است....

دانشگاه...

کلاس نه گذاشتنیه نه داشتنی نه رفتنی کلاس فقط پیچوندنیه به افتخار همه دانشجوهاااا...  
ادامه نوشته

قهرمانی پس از نیم قرن...تبررررررررررررریک

ادامه نوشته

عبدالله ها چه شدند...

حاکمی به مردمش گفت:صادقانه مشکلاتتان را بگوئید

عبدالله به حاکم گفت:وعده هایی که دادی چه شد؟آزادی و مسکن چه شد؟

حاکم گفت:ممنون از این که مرا آگاه کردی-همه چیز درست میشود....

یکسال گذشت...

حاکم گفت:صادقانه مشکلتان را بگوئید!

کسی چیزی نگفت،کسی نگفت آزادی و عدالت چه شد!

تنها از میان جمع یکی برخواست و گفت:

عبدالله چه شد؟!!

برنامه کارآموزی

برنامه کارآموزی

برای دیدن سایز اصلی عکس روش کلیک کنید

10019048119880683551.jpg

برنامه ی کلاسی...موقت!

شنبه/4تا6 تغذیه حاج اقا حسن زاده 6تا8انقلاب استادیزدان پور

یک شنبه/2تا4تربیت بدنی استادجهانشیری 4تا6میکروب6تا8انگل هر دو استاد رضایی منش  

دوشنبه/4تا8 دارو دکتر ذبیحی

سه شنبه/2تا4داخلی جراحی استادارمی 4تا6داخلی جراحی حاج اقا حسن زاده 6تا8تربیت بدنی استاد اسماعیل نژاد

چهارشنبه/زبان 8تا12استاد اکبری


برنامه کار اموزی رو  گفتن که بعدازظهر میزنیم رو سایت حالا بزنن یا نزنن....!!!

چندشم میشود...

پاره تنم

به تن دیگری رفت ...



عادتم را که میدانی

...چندشم میشود



لباسی که به تن دیگری بوده را بپوشم...
.
.
.

"از سَـرَت هَـمـ زیـآد بـوכَمـ"...



ایـن را از انـتـפֿـآبـ ـهـاے قـبـلے و بَـعـכیــ اَتـــ فهمیـכَمـ !

دستانت را دست کم نگیر

 دست همیشه برای زدن نیست ...

کار دست همیشه مشت شدن نیست... 

دست که فقط برای این کار ها نیست!!

گاهی دست میبخشد ...

نوازش میکند ..... احساس را منتقل میکند...


گاهی چشمها به سوی دست توست...

دستانت را دست کم نگیر . . .                                             


هیس!!!

هیس . . .

آرام باش !

مگر نمی بینی ،

" وجدان ها " به " کما " رفته اند . . .


.
.
.

و چه زیبا گفتی :

" وَ أَمَّا السَّائلَ فلَا تنـْهَرْ "

و چه راحت زیر پا گذاشتیم ،

" انسانیت" را . . .

معدل ترم یک...لفطن

اما تو خوب باش...

میدانی دوست من!

حتی در این عصر و در این هزاره

عیسی ناصری هم که باشی

و از مریم مقدس متولد شده باشی

باز هم باورت نمیکنند این مردمان

و سنگ به سویت پرت میکنند

تا مصلوب انکار آنها شوی...

اما تو خوب باش ، آنها بعد ها میفهمند!

گاهی...

دل آدم ...چه گرم می شود گاهی ساده... به یک دلخوشی کوچک...

به یک احوالپرسی ساده...
به یک دلداری کوتاه ...                                                                                                                                     *به یک گوش دادن خالی ...بدون داوری!*
به یک همراهی شدن کوچک ...
به حتی یک همراهی کردن ممتد آرام ...
به یک وقت گذاشتن برای تو...
به شنیدن یک "من کنارت هستم "...
به یک هدیه ی بی مناسبت ...
به یک" دوستت دارم "بی دلیل ...

به یک غافلگیری :به یک خوشحال کردن کوچک ...
به یک نگاه ...
به یک شاخه گل...
دل آدم گاهی ...چه شاد است ...
به یک فهمیده شدن درست !

به لبخند!
به یک سلام !
به یک تعریف به یک تایید به یک تبریک ...!!!
و ما چه بی رحمانه این دلخوشی های کوچک و ساده را از هم هم دریغ میکنیم و تمام محبت و دوست داشتن مان را گذاشته ایم کنار تا به یک باره همه آنها را پس از مرگ نثار هم کنیم ...

دیالوگ ماندگار...

خدا که فقط متعلقِ به آدم‌های خوب نیست ، خــدا ، خـدای آدم‌های خـلاف‌کار هـم هــست؛

و فقط خداست که بین بندگانش فرقی نمی‌گذارد... 

فی‌الواقع خداوند:

اِندِ لطافـــت , اِندِ بخشش

اِندِ بیخیال‌ شدن , اِندِ چشم‌پوشی

و اِندِ رفاقـــت است

قسمتی از دیالوگ ماندگار پرویز پرستویی در فیلم مارمولک

رفتم وشد...

با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد

بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد

ریش خود را ز ادب صاف نمودم با تیغ

همچنان آینه با صدق و صفا رفتم و شد

با بوی ادکلنی گشت معطر بدنم

عطر بر خود زدم و غالیه سا رفتم و شد

حمد را خواندم و آن مد«ولاالضالین»را

ننمودم ز ته حلق ادا رفتم و شد

یکدم از قاسم و جبار نگفتم سخنی

گفتم ای مایه هر مهر و وفا رفتم و شد

همچو موسی نه عصا داشتم و نه نعلین

سرخوش و بی خبر و بی سرو پا رفتم و شد

«لن ترانی »نشنیدم ز خداوند چو او

«ارنی» گفتم و او گفت «رثا» رفتم و شد

مدعی گفت چرا رفتی و چون رفتی و کی؟

من دلباخته بی چون و چرا رفتم وشد

تو تنت پیش خدا روز و شبان خم شد و راست

من خدا گفتم و او گفت بیا رفتم و شد

مسجد و دیر و خرابات به دادم نرسید

فارغ از کشمکش این دو سه تا رفتم و شد

خانقاهم فلک آبی بی سقف و ستون

پیر من آنکه مرا داد ندا رفتم وشد

گفتم ای دل به خدا هست خدا هادی تو

تا بدینسان شدم از خلق رها رفتم و شد

یک با یک برابر نیست...

معلم پای تخته داد می زد

صورتش از خشم گلگون بود

و دستانش...


ادامه نوشته

یاد می گیری...

ﺑﺎﻻﺧـــﺮﻩ ﯾﺎﺩ ﻣــﯽ ﮔیـﺮﯼ ﺍﺯ ﯾـﮏ ﺩﻭﺳﺘــﺖ ﺩﺍﺭﻡِ ﺳــﺎﺩﻩ ﺑـﺮﺍﯼ ﺩﻟــﺖ ﯾـﮏ ﺧیــﺎﻝِ ﺭﻧﮕـﺎﺭﻧـﮓ ﻧﺒــﺎﻓــﯽ



ﮐــﻪ ﺭﺍﺑﻄــﻪ ﯾﻌﻨــﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﻭ ﺍﮔــﺮ ﺑﺎﺯﯾﮕــﺮﯼ ﻧﮑﻨــﯽ ﻣـــﯽ ﺑﺎﺯﯼ


ﮐﻪ ﺩﺍﺳﺘــﺎﻥ ﻫــﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘــﺎﻧﻪ ﺍﺯ ﯾـﮏ ﺟــﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺑﻌـــﺪ ﺭﻧـﮓ ﻭ ﺑـﻮﯼ ﻣﻨﻄــــﻖ ﺑـﻪ ﺧـــﻮﺩ ﻣــﯽ ﮔیـــﺮﻧﺪ



ﮐــﻪ ﺳــﺮ ﻫــﺮ ﭼﻬـــﺎﺭ ﺭﺍﻩِ ﺗﻌﻬـــﺪ ﯾـﮏ ﻫــﻮﺱِ ﺷیـــﺮﯾﻦ ﭼﺸﻤــﮏ ﻣـــﯽ ﺯﻧﺪ



*یـﺎﺩ ﻣـــﯽ ﮔیـــﺮﯼ ﮐــﻪ ﺧــﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﺩﺭﯾــﻎ ﮐﻨــﯽ ﺗـﺎ ﻫﻤیــﺸﻪ ﻋــﺰﯾﺰ ﺑﻤـــﺎﻧﯽ*  



کــﻪ ﺁﺩﻡ ﺟﻤــﺎﻋــﺖ ﭼــﻪ ﺧــﻮﺍﺳﺘــﻦ ﻫــﺎﯼ ﺳیـــﺮﯼ ﻧـﺎﭘـﺬﯾـﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ


ﻭ ﭼـــﻪ ﺣیـــﻠﻪ ﻫــﺎﯾﯽ ﺑـﺮﺍﯼ ﺑـﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﮐــﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺻــﻮﺭﺕ ﻣﺴﺌﻠــﻪ ﺍﯼ ﭘـﺮ ﺍﺑﻬــﺎﻡ ﺑﺎﺷــﯽ



ﻧـﻪ ﯾﮏ ﺟــﻮﺍﺏِ ﮐـــﻮﺗﺎﻩ ﻭ ﺳــﺎﺩﻩ



کــﻪ ﻭﻗﺘــﯽ ﺑـﺎﺩ ﻣــﯽ ﺁﯾﺪ ﺑـﺎﯾﺪ ﮐــﻼﻫــﺖ ﺭﺍ ﺳﻔــﺖ ﺑﭽﺴﺒــﯽ ﻧـﻪ ﺑﺎﺯﻭﯼ ﺑﻐــﻞ ﺩﺳﺘــﯽ ﺍتـ ﺭﺍ


ﺭﻭﺯﯼ ﻣـــﯽ ﻓﻬﻤﯽ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻬـــﺎﯼ ﻫﻤــﻪ ﮔﭗ ﺯﺩﻥ ﻫــﺎﯼ ﺩﻭﺳﺘـــﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﻫـــﻢ ﺗﻨﻬـــﺎﯾــﯽ



ﻭ ﺍﯾــﻦ ﻫﻤــﺎﻥ ﻟﺤﻈـــﻪ ﺍﯼ ﺳــﺖ ﮐﻪ ﻫﻤــﻪ ﭼیــﺰ ﺭﺍ ﺑـﯽ ﭼﻮﻥ ﻭ ﭼـــــﺮﺍ ﻣﯽ ﭘﺬﯾﺮﯼ



ﺑــﺎ ﺭﻭﯾــﯽ ﮔﺸــﺎﺩﻩ ﻭ ﻟﺒﺨﻨــﺪﯼ ﮐــﻪ ﺩﯾﮕــﺮ ﺧــﻮﺩﺕ ﻫــﻢ ﻣﻌﻨــﯽ ﺍﺵ ﺭﺍ ﻧﻤــــــــﯽ ﺩﺍﻧﯽ...!!!

در عجبم...

این روزها طنین اذان را نمی شنوم



نه اینکه تنها من نشنوم



همه نمی شنوند



صدای اذان را نه با گوش تن،



باید با گوش دل شنید...



این روزها فقر،



بدبختی و ظلم را نمی بینم



چشمان گریان را نمی بینم



مردمان گرسنه را



سردی رابطه ها را



فریاد چشمان کودکان را نمی بینم



نه تنها من،



همه نمی بینند....



در عجبم



دنیا چه لطفی دارد



وقتی نه چشم دلی بیناست



نه گوش دلی....

بزن اون دست قشنگرو...!!!

پیرو نظر همکلاسیx اینجانب به عنوان عضو کوچکی از کلاس و ب نمایندگی از کل بچه ها ب دوست عزیزم اقای محمد شمس و همکلاسیx از صمیم قلب تبریک عرض میکنم.ایشاا... گوش شیطون کر,چش حسودا کور,عشقتون پابرجا باشه و ماحصل ان یه ازدواج دانشجویی و nتا فرزند تپل مپل باشه....فقط خواهشا شیرینی مارو همین اول ترم که اومدید بدید نه که برید یه بسته شیرینی بگیرید,نه!! یه مهمونی با شکوه...!!! *شاعر میگه قر تو کمرم فراوونه....*  ب شخصه خیلی با دیدن این نظر خوشحال شدم.ب مناسبت این خبر خیلی خوش اهنگهای وبلاگ ب مدت چند روز شاد میشه!!! دادا محمد تبرررررررررررررررررررررررررررریک.فدای تو.

چی رنگی؟؟؟

دقت کن...

میخوام اون سیبِ قرمزِ بالای درخت باشم در دورترین نقطه …

دقت کن !

رسیدن به من آسون نیست ؛

اگر همتش رو نداری ، آسیبی به درخت نزن !
به همون سیب های کرم خورده ی روی زمین قانع باش !

کی برداشته؟؟؟

دختر ۱۲ساله اومده پست گذاشته از درد تنهایی بمیر اما زاپاس عشق کسی نشو

 خب سوالی که پیش میاد اینه که عروسک این بچه رو کی ورداشته ؟ بیاین بهش بدید گناه داره طفلی...

کعبه...

بـه گـرد کعبـه می گـردی پریشان


کـه وی خود را در آنجا کرده پنهان


اگــر در کعبــه می گـــردد نمـایـان


پس بگرد تا بگردی بگرد تا بگردی
ادامه نوشته

رمیدم...

از سر کـوی تو با دیـــده تر خواهم رفت
چهـره آلـوده به خوناب جگـر خواهـم رفـت

ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم

امید ز هر کس که بریدیم ، بریدیم

دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند

از گوشهٔ بامی که پریدیم ، پریدیم

رم دادن صید, خود از آغاز غلط بود

حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم...*وحشی بافقی*

ایران قهرمان...تبریک

گاهی...

گاهی به بعضـــــیا باید گفت :

" اگه برام بـــزرگ شده بودی ،

 فقط به خاطر خطـــای دیــدم بود "!همین...                                                                                                                                                                                                                                                                                                             

این روزها....

               

مطمئنم خیلی ها حسرت جای اون


یه نفر رو در زندگی احساس میکنن ...